شراب نیشابور:
از زمان انتشار اولين ويرايش ترجمهي ادوارد فيتزجرالد از رباعيات خيام (1859) وسوسهي طبعآزمايی در ترجمهي رباعيات، همواره کسانی از دانشوران غربی را به ترجمهي مجدد ترغيب کرده است. آخرين بار، همزمان با انقلاب اسلامی، پيتر ايوری و همکارش دست به ترجمه رباعيات زدند (1979).
شمار رباعيات خيام، در ترجمههای اروپايی از 150 تا 500 رباعی مختلف است. گرچه خود فيتزجرالد، در ويرايش نخست ترجمههايش، تنها 75 رباعی را ترجمه کرده بود، اما در کار ادوارد هنری وينفيلد به 500 رباعی رسيد. آخرين ترجمهي رباعیها که کار ايوری است چيزی نزديک به نيمی از آن 500 رباعی را در بر میگيرد (235 رباعی).
دانشوران ايرانی نيز، به ويژه در دو سه دهه اخير ترجمههايی از رباعيات خيام ارايه کردهاند گرچه هيچيک به شهرت ترجمههای غربيان نيست. همانطور که ترجمههای غربيان هم، هيچيک به شهرت ترجمهي فيتزجرالد که پيشگام معرفی خيام است، نمیرسد.
جدیترين ترجمههای ايرانيان از خيام، از کريم امامی و فؤاد روحانی است که هر دو برای دو نسخهي انگليسی و فرانسوی «شراب نيشابور» ترجمه کردهاند. اثری که در خود ايران چندان شناخته شده نيست زيرا انتشار آن با مسالهي سلمان رشدی و کتاب آيات شيطانی او همزمان شد (1988) و فرصت مناسب برای پخش آن در ايران از دست رفت گرچه اين کتاب که در تيراژ 10 هزار نسخهای انتشار يافت (5 هزار نسخه برای هر يک از دو زبان) در اروپا و آمريکا توزيع شد.
عکسهايی مدرن برای شعرهای خيام:
کتاب شراب نيشابور، از بسياری جهات، اثری بکر و بديع، در معرفی خيام به دنيای غرب است. شاهرخ گلستان - منتقد، عکاس، فيلمساز و برنامهساز صاحب نام ايرانی که سالهاست در پاريس اقامت دارد- در سالهای سرخوردگی پس از انقلاب که به خيام رو کرده بود، تصميم گرفت با الهام از شعرهای او به عکاسی بپردازد و برای نخستين بار، عکس را جانشين مينياتورهای سنتی کند که تا آنزمان در کتابهای رباعيات خيام در فضاسازی برای رباعیها به کار گرفته میشد.
ابتکار شاهرخ گلستان برای امروزی کردن خيام بود يا در واقع برای برداشتی امروزی از رباعیهای خيام و نشاندن فکر و شعر خيامی در جامعهي امروز. او خود در مقدمه فارسی کتاب میگويد: «از آنجا که مينياتور يک سبک قديمی از نفس افتاده است خواننده را خواه ناخواه از امروز، جدا میکند و همراه با آن، رباعیها را در لايهای از غبار زمان میپوشاند و در نتيجه، به درک انديشههای تابناک خيام که بعد از نه قرن، تازگی و درخشندگی خود را حفظ کرده و همچنان سخن روز است آسيب میرساند.»
ترجمهای فارغ از تکلفات ادبيانه:
برداشت امروزی از خيام، از نيمهي دوم قرن بيستم در ترجمهي رباعیها نيز ديده میشود. رابرت گريوز و علی شاه در ترجمهای که از خيام بدست دادند (1968) کوشيدند زبان سادهتر و عمومیتری را در ترجمه به کار گيرند. چنانکه ترجمهي پيتر ايوری و جان هيث هم از همين ويژگی برخوردار است.
کريم امامی نيز، وقتی به دعوت شاهرخ گلستان، دست به کار ترجمهي رباعیها شد ظاهرا به همين نوگرايی توجه داشت. در عين حال، شاهرخ گلستان، از دو جهت به معيارهای سنتی وفادار ماند. نخست، در انتخاب رباعیها سختگيری نشان داد و کوشيد همان رقم هفتاد و اندی رباعی خيام را که سنّتاً از او دانسته میشود حفظ کند و در واقع بهترين و شاعرانهترين و پرمغزترين رباعیها را برای کتاب خود برگزيد و دو ديگر، اينکه برای متن فارسی رباعیها از خوشنويسی استفاده کرد.
به اين ترتيب، «شراب نيشابور» اولين کتابی است که رباعيات خيام را به دست گروهی از ايرانيان برای مخاطب غربی ارايه میکند. نصرالله افجه ای وظيفهي ايجاد فضای ايرانی کار را با خوشنويسیهای خود بر عهده گرفته است، شاهرخ گلستان با عکسهای نفيسی که رهاورد سفرهای او به نقاط مختلف جهان است گسترش شعر و انديشهي خيامی را در دنيای معاصر نشان داده است و کريم امامی (و فواد روحانی در نسخه فرانسوی) روايت خيام را از ديد و قلم يک مترجم ايرانی عرضه میکند.
کريم امامی از سپهری تا خيام:
تا آنجا که کارهای امامی، نشان میدهد اين اولين بار است که او به ترجمهي اثری از ادب کهن فارسی به انگليسی دست میزند. او که اصولاً آدمی مدرن بود و ترجمههای بسيار خوبی از شعر ستارگان ادب معاصر ايران مانند فروغ فرخزاد و سهراب سپهری به دست داده است در ترجمهي خيام نيز، زبانی امروزين برگزيد.
کريم امامی، از مترجمانی است که در رعايت سبک نويسندهي اصلی بسيار مقيدند. اما اين، تنها موردی است که امامی تلاش کرده است به جای مقيد کردن خود به حفظ سبک و زبان کهنهي خيام، روايتی امروزين از متن بدست دهد. يکی از محاسن اين روش، آن است که ترجمه تا حد ممکن به متن اصلی رباعیها وفادار میماند. مترجم، تمام سعی خود را در انتقال معنای اشعار به کار برده است و کمتر در قيد و بند قافيه و موسيقی کلام خود بوده است.
دو گرايش در ترجمهي شعر:
برای کسی که ترجمهي رباعيات را از فيتزجرالد خوانده باشد لذت ادبی از ترجمه امامی بردن کار دشواری خواهد بود. اما نکتهي اساسی در آن است که اگر فيتزجرالد به جای ترجمه، به بازسازی و بازسرايی رباعیهای خيام در زبان انگليسی پرداخته است کريم امامی، وظيفهي خود را صرفاً ترجمهي رباعیها تعريف کرده و پا را از آن فراتر نگذاشته است.
بنابرين، در حالی که معمولاً با خواندن ترجمههای فيتزجرالد، نمیتوان دانست او دقيقاً کدام رباعی را در ترجمه/بازسرايی خود مدنظر داشته است، از راه ترجمههای امامی، همواره میتوان اصل رباعی را به آسانی حدس زد. به عبارت ديگر، اگر در ترجمههای خيام، دو شيوهي مترجمانه و اديبانه را بتوان تشخيص داد، هر قدر ترجمههايی مانند فيتزجرالد به سمت اديبانه بودن گرايش دارند، ترجمهي کسانی مانند امامی به مترجمانه بودن، نزديک است. ترجمهي اديبانه، با حفظ روحيهي متن، به خود اجازه میدهد زبان آن را آزادانه تغيير دهد، حال آنکه ترجمهي امين و مترجمانه، حفظ روحيهي متن را در هر چه نزديکتر باقی ماندن به زبان متن میداند. امری که البته در کار ترجمه شعر و به ويژه شعر کلاسيک، بسيار دشوار است. به همين دليل هم، کسانی مانند احمد شاملو در ترجمه، رفتاری اديبانه پيش میگرفتند و شعر را از نو در زبان خود میسرودند.
انتخاب ميان امانت و حس غنايی:
به اين ترتيب، کار امامی، به کار کسانی مانند پيتر ايوری، نزديک میشود که میخواهند تا جايی که ممکن است و زبان انگليسی، اجازه میدهد به زبان و تعبيرات خيام نزديک باشند. اما به همين ترتيب، وی در معرض انتقاداتی خواهد بود که به ايوری نيز وارد شده است: «ترجمه ايوری و هيث، از ديد زبانی ترجمهای ناهموار است. در حالی که برخی از انديشههای زيرکانهي خيام در اين زبان مدرن، به خوبی منتقل شده است اما از نظر تاثير ادبی، چندان قوتی ندارد. با اين همه، زبان اختيار شده، همواره نيز مدرن باقی نمیماند و گاه با واژگانی کهنه شده درمیآميزد. مترجمان تلاشی نکردهاند که در ترجمهي خود قافيه و هم-آهنگی واژگان را در نظر بگيرند که البته قابل پذيرش است اما اينکه ترجمهي آنها از حس غنايی هم بیبهره باشد چيزی نيست که بتوان پذيرفت. نايکدستی سبک و آهنگ ترجمه، هم آزاردهنده است. گاه، سيلابهای هر سطر، به شش میکاهد و گاه تا بيست سيلاب افزايش میيابد. اين چيزی است که همواری و آسانی خواندن را میگيرد.»
به دليل کمشناخته بودن «شراب نيشابور» در ايران، نقد و معرفی از کتاب انجام نشده است اما نجف دريابندری، مترجم صاحب سبک، در شماره 7-8 مجلهي جهان کتاب، چاپ تهران، نقدی بر ترجمههای کريم امامی از رباعيات منتشر کرده است. اين نقد، نظرات اوست در باره 15 رباعی از 72 رباعی ترجمهشده در «شراب نيشابور».
شراب نيشابور در تهران:
ترجمهي آثار جاودانه ادبی، يک کار دايمی است. در واقع در هر دورهای و با هر تغيير بزرگ ذوقی و زبانی، نياز به ترجمهي مجدد اين آثار، مطرح میشود. خود مترجمان هم معمولاً علاقهمندند که آثار درجه يکی را که ترجمه میکنند مرتباً بازبينی کنند. فيتزجرالد از ترجمههای خيام، پنج ويرايش منتشر کرد.
میتوان اميدوار بود که کريم امامی هم ترجمههای خود را بر اساس نظرات تازهي خود و نقدهای شفاهی و کتبی ديگران بازنگری کرده باشد. اگر چنين باشد انتشار نسخهي تازهای از شراب نيشابور در تهران، با تکيه بيشتر بر متن تا عکس میتواند ترجمههای امامی را برای گروههای وسيعتری دستياب کند. به خصوص که او در سالهای اخير به مرجعی در زمينهي ترجمه تبديل شده بود و بحثهای بسياری را در ترجمهي متون ادبی، از طريق مجلهي وزين مترجم هدايت و مديريت میکرد.
«شراب نیشابور» (The Wine of Nishapur) يا به قول کريم امامی – در کتاب از پست و بلند ترجمه «خيام ِ نفیس ِ پهن پیکر ِ چاپ پاریس»، کاری است از انتشارات سوفل (Souffles) که در 120 صفحه (بدون صفحهشمار) قطع رحلی مربع در نوامبر 1988 منتشر شده است.
منبع اين نوشتار:
- «شراب نيشابور، ترجمه کم شناخته ای از رباعيات خيام»، وبگاه بي. بي. سي. فارسي.